ترنمترنم، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

ترنم بانو ، کودک امروز ، بانوی فردا

.....در ادامه ی پست قبل!!!!

اول نوشت: ترنمم در آخرین جملات پست رمز دار قبلی برایت نوشته بودم که: "می بینی دختر دلم آرام نیست اما برای تو آرامم....نمیگذارم حال خرابم آرامش تو را بگیرد...تمام تلاشم را کردم که نفهمی زخم عمیق دلم را....نفهمی حال خرابم را....با گردش و تفریح رفتن و بازی کردن و شادی کردن هایمان حال تو خوب بود...خیلی خوب...بهتر از همیشه و به همین دلخوشم که حداقل توانستم برای تو مادری کنم در این روزهای سخت... " و این هم عکسهای مربوط به این مدت: و این هم ترنم بانو وقتی تیپ میزنه و آبپاش کوچیکش را برمیداره که به گلهای باغ رضوان آب بده: ترنم بانو در پارک: ترنم بانو در کنار...
28 مهر 1392

....عکس های باقی مانده از تابستان 1392!!!!

دختر کوچولوی ما از بین غذاها عاشق ماهی کبابه..و این هم تلاش برای کباب کردن ماهی... ترنم در حال برداشت محصولات کشاورزی(خیار و بادمجان و کدو و فلفل و انار و سبزی) در باغ دایی مامان!!!   ترنم و بهراد !!!! و باز هم ترنم در باغ دایی با پسرخاله ها !!!! ترنم بانو در دومین نمایشگاه اختصاصی هوشمندسازی مدارس : (ترنم بانو در غرفه شرکت " رها " سه بسته بازی فکری خرید و روی board ها نقاشی کشید یا به قول خودش "چشم چشم ابرو" و کلی بهش خوش گذشت) ...
27 مهر 1392

.....دلنوشته هایی به بهانه روز جهانی کودک!!!!

گاهی دلت از سن و سالت می گیرد.... میخواهی کودک باشی کودکی به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد و آسوده اشک می ریزد بزرگ که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی ...   کاش هنوزم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم!!! بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود کاش قلبها در چهره بود اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کرده ای...
17 مهر 1392

.....روز جهانی کودک مبارک!!!!!!!!

  به خانه ها صدای شادمان کودکان ترانه بهار زندگی است به خانه ها نگاه مهربان کودکان زلال چشمه سار زندگی است به خانه ها طلوع خنده های کودکان تبسم شکوفه های زندگی است به خانه ها فقط همان صدای کودکان صدای آشنای زندگی است روز جهانی کودک مبارک........ ...
17 مهر 1392

...........مداد رنگی!!!!

همه م د ا د‌ ر ن گ ی‌ ها مشغول بودند…   به جز مداد سفید !   هیچ کسی به او کاری نمی‌داد…   همه می‌گفتند: “تو به هیچ دردی نمی‌خوری!!!”   یک شب که م د ا د‌ ر ن گ ی‌ ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند، مداد سفید  تا صبح کار کرد…   ماه کشید،         مهتاب کشید،                    و آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک‌تر شد…   صبح توی جعبه‌ی م د ا د‌ ر ن گ ...
12 مهر 1392

.....شما هم به جشن تولد ترنم کوچولو دعوتید!!!!

پاکت کارت دعوت: کارت دعوت : کارت و پاکت در کنار هم : متن کارت دعوت : چه فرقی دارد امروز باشد یا دو سال پیش. ما هر روز می روییم و شکفته میشویم. دو سال به برکت وجودش در آسمان ها سیر کردیم. دمی دیگر که بگذرد حریر شادمانی دو سالگی اش را حس میکنیم. و اکنون تولدش را به شکرانه دوسالگی پدر و مادرشدنمان جشن میگیریم. منت دار حضور شماییم. زمان : پنجشنبه 1392/07/04 ساعت 19 تزیینات تولد و پذیرایی: یادبود های تولد...
8 مهر 1392

..........ترنم بانو دو ساله شد!!!!

دختر عزیزم از روزی که با وجود عزیزت آشیانه قلبهایمان را روشن کردی، دقیقا دو سال میگذرد... دو سال بعد از نه ماهی که با هم زندگی کردیم و با هم غصه خوردیم و با هم خندیدم... اکنون دو سال است که هر روزِم با برق چشمانت روشن میگردند و هر شبم با آرامشت آرام میگرد... اکنون دو سال است که خنده هایم با خنده هایت پیوند خورده و بی بهانه خندیدنهایت لبانم را میخنداند و دلم را میگشاید... اکنون دو سال است که غصه ای جز غصه های تو ندارم و دردی جز دردهای تو بدنم را نمی آزارد... در این دو سال زندگی پر برکتت بهترین روزهای زندگیمان را رقم زدی و زیباترین ترانه های زندگی را در قلبهایمان نواختی... دو سالی که پر بود از سختی و شیرینی... د...
8 مهر 1392
1